یکی از فانتزیام اینه که دوس دخترم بهم خیانت کنه

بعد با گریه بیاد بگه اشتباه کردم گ ...و..ه خوردم ببخش منو

 منم بهش بگم گ...و...ه خوردی ؟  برینی هم دیگه فایده نداره :دی

 

 بعد برم و در حالی که دارم توی افق محو میشم بدووه بیاد دنبالم

داد بزنه عــــــلی... :( 

 

منم 2تا نَـر و مـاده بزارم زیر گوشش و با عصبانیت داد بزنم نِــفــله بـوگـو عـاغا  عــــــلی  زِبـونـت عادت کنـه !!

بعد یکی همون موقع بیاد با ماشین زیرش کنه

م3 عن بچسبه کف خیابون :)





تاريخ : چهار شنبه 1 خرداد 1392برچسب:, | 5:17 بعد از ظهر | نویسنده : امیرعلی و مینا |

به خدا پارک دوبل اصلا سخت نیست...

 
فقط کافیه حواستون به
.
.
.
... جدول و
 
تیر چراغ برق و
 
ماشین پشتی و
 
ماشین جلویی و
 
دسته برف پاک کن و
 
روسریتون و
 
کفش پاشنه بلند و
 
ناخون مصنوعی و
 
کلاچ و
 
ترمز و
 
گاز و
 
فرمون و




تاريخ : چهار شنبه 1 خرداد 1392برچسب:, | 5:16 بعد از ظهر | نویسنده : امیرعلی و مینا |

 *توی جمعی كه یه عده پسر دارن فوتبال میبینند ، در لحظه حساس تلویزیون رو خاموش كنید.
*توی جمع دانشجویی هنگام عكس گرفتن پسرا رو از كادرخارج كنید.
*توی یه مهمونی تو چای پسر مورد نظرتون 1قاشق نمك بریزید.
*اگه یه پسر با موهای ژل زده از كنار خونه شما عبور كرد ازپنجره یه سطل آب روش بریزید.
*قبل از اجرای زنده خوندن یه پسر سیم میكروفون رو قطع كنید.
*در جلوی پسری كه سرش خلوته از كاشت و زیبایی موهای پسر همسایه تعریف كنید.
*شیشه نوشابه تان را به پسر مورد نظرتون بدین تا باز كنید ، سپس بگین كه میل ندارین.
*اگه یه پسر ازتون ساعت پرسید به ساعت نگاه كنید و بگین عجله كن قرارات دیر شده !
*به یه پسری كه موهاش رو مدل جدید درست كرده اشاره كنید و بلند بگین ، این رو به برق وصل كردن ؟
*به پسر مورد نظر یه هدیه بدین ، بعد بگین اشتباه شده این مال اون یكیه !
*اگه سر جلسه امتحان پسری از شما تقلب خواست جواب سوال اشتباه بدین.
*تو دانشگاه ماشین پسر مورد نظرتون رو پنچر كنید.
*اگه یه پسری جلوش دوستاش یه شاخه گل هدیه داد ، جلوی بینی خود رو بگیرین و بگین به این بو آلرژی دارین.
*اگه سر كلاس یه پسری اصرار داشتكه امتحان كنسل بشه شما مصر باشین كه امتحان برگزار بشه!





تاريخ : چهار شنبه 1 خرداد 1392برچسب:, | 5:15 بعد از ظهر | نویسنده : امیرعلی و مینا |

این دخترا عجب ادمایی هستن اخه البته همشون اینجوری نیستنا!





تاريخ : چهار شنبه 1 خرداد 1392برچسب:, | 5:14 بعد از ظهر | نویسنده : امیرعلی و مینا |

 یه دوست دختر نداریم!
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.

.
.
سه چهار تا داریم


عادم بایس راستگو باشه! وااالا





تاريخ : چهار شنبه 1 خرداد 1392برچسب:, | 5:13 بعد از ظهر | نویسنده : امیرعلی و مینا |

 ۱) با عصبانیت برین جلوش و تو چشاش زل بزنین و بگین چیه به من خیره شدی ؟ چیزی میخوای ؟ به غیر از من کس دیگری هم هست که بتونی نگاش کنی ...... همش خیره شدی به من که چی بشه ؟ حالا اینا به کنار . چرا چشمک میزنی ؟ چرا ابروهاتو واسه من بالا و پایین می کنی ؟ خجالت بکش. شرم کن . 05 نکنه در موردم فکرای بد میکنی ؟ اصلا چه معنی داره یه دختر به پسر چشمک بزنه


۲ ) اگه دیدین دختر با عجله داره راه میره یا اگه دیدین یه دختر داره میدوه... شما از پشت سر دنبالش کنید و بگین آی دزد آی دزد بگیرینش دار و ندارم رو برد ... اگه دختر وایساد و شما رو نیگاه کرد بازم داد بزنید که : دزد همینه که ایستاده . اگه دختر ترسید و پا به فرار گذاشت خوش به حالتون میتونید یه تعقیب و گریز حسابی راه بندازین و از این کار لذت ببرین ولی اگه وایساد و فرا نکرد برای اینکه ضایع نشین به دویدن ادامه بدین و بازم داد بزنید آی دزد....

۳ ) توی تاکسی اگر یه دختر کنارت نشسته بود .. وقتی که خواستین پیاده بشین بهش بگین مگه نمیای ؟اون هاج و واج شمارو نگاه میکنه . بهش فرصت ندین و بگین چرا انقدر زود جا زدی ؟ بعدش در تاکسی رو ببندین و برین و ما بقی ماجرا رو به افراد حاضر در تاکسی واگذار کنید

۴ ) توی پارک با عجله برین کنارش بشینین و بگین معذرت می خوام دیر کردم . خب چیکارم داشتی که گفتی بیام اینجا ؟ ( باید یه جایی باشه که چند نفر حضور داشته باشن ) معلومه که اون انکار می کنه . بعدش نوبت شماست فوری بگین مگه نگفتی بیا اینجا این رنگ لباسمه و این رنگ روسریمه ؟ باز هم اون انکار میکنه . شما این طوری ادامه بدین : خب اگه از اینایی که اینجا نشستن خجالت میکشی بریم یه جای خلوت... مطمئن باشید اون داغ میکنه . بعدش شما با عصبانیت بلند شین و یه کاغذ جلوش بندازین سر کا گذاشتی منو ؟ بیا اینم شماره ای که دادی ... دیگه به من زنگ نزن وگرنه می دمت دست پلیس بعدش ول کنین برین

۵ ) توی جمع یه سی دی بهش بدین . بگین خیلی باحال بود دستت درد نکنه ... اگه بازم از اینا داری بهم بده قیمتش هرچی باشه قبوله .... اونم اینور و اونورو نیگاه میکنه میگه اشتباه گرفتی آقا ( یا شایدم فوش خار و مادر بکشه به جونتون ) شما هم طوری وانمود کنین که انگار حواستون نبوده توی جمع هستین و ازش معذرت بخواین و برین سر جاتون بشینین .

۶ ) مثل معتاد ها خودتون رو به موش مردگی بزنین و برین جلو و به لهجه ی معتادی بگین : خانوم دشتم به دامنت از اون چیزا که دیلوز دادین باژم هملاتون هشت ؟ دالم میمیلم از خمالی به جون تو . هرچی منتظل موندم نیومدین و خیلی شانش آولدم که اینجا پیداتون کلدم بیا اینم پولش ... اون رنگ عوض میکنه ( سیاه سفید سرخ قهوه ای آبی ) و انکار میکنه ولی شما ول کن نشین و هی پیله کنین ... دوباره انکار میکنه .... شما بگین : خانوم من شبا لوی ژوغال می خوابم من به اندازه ی کافی شیاه هشتم خواهشا تو دیگه مالو شیاه نکن....




تاريخ : چهار شنبه 1 خرداد 1392برچسب:, | 5:13 بعد از ظهر | نویسنده : امیرعلی و مینا |

اعتراف می کنم پسر همسایمون دوتا سی دی از ویدیوکلوپ برداشته بود.

گفتم که بده من هم ببینم. اون هم گفت به شرط اینکه یه سی دی جدید بدی.

من هم که هیچی نداشتم رو یه سی دی الکی نوشتم کشتی رانی در کوهستان و بهش گفتم این فیلم رو هیچ جا ندارن. خیلی خوبه!

خلاصه خیلی تعریف کردم اون دوتا سی دی رو ازش گرفتم ...


* چند شب قبل خواب دیدم از کنار فلکه شهرداری با موتور یه تیکه خلاف رفتم تا به اون طرف رسیدم از شانس بد ما دیدم پلیس ها وایسادن میگن ایست ایست!
 
ما هم همون وسط خیابون وایسادیم. حالا مونده بودیم یه دنده بزنیم فرار کنیم یا موتور رو بدیم تحویل شون! خواستم فرار کنم دیدم به سربازه گفت شلیک کن!!!
 
خلاصه آخرش موتور رو گرفتن. حالا حتما میگین این چه ربطی به اعتراف کردن داره؟
 
آخه بعد از این خواب بدون اینکه حواسم باشه همه این ها یه خواب بوده، نیم ساعتی رو تخت داشتم فکر می کردم که حالا جریمه و دردسر آزاد کردن موتور به کنار،
فردا با چی برم دانشگاه؟!

* اعتراف می کنم یه بار توی ویندوز 98 دستم خورد چند تا شورت کات پاک شد.
بلد نبودم چیکار کنم. دل چرکی شدم ویندوزو پاک کردم دوباره نصب کردم!


* اعتراف می کنم یکی از سوالات دوران کودکی من این بود که تو جاده چرا ما هر چی از
ماشین ها سبقت می گیریم، اول نمی شیم...

 
* اعتراف می کنم تو بچگی هام یه بار بابا و مامان من دعوا کردن،
من هم رفتم یه عالمه حشره کش زدم به خودم که بمیرم ... وصیت نامه هم نوشتم تازه،
توش حلالشون کردم که عذاب وجدان بگیرن!

اعتراف می کنم که بچه بودم یه کارتون نشون می داد که مورچه زیره فیله یه سوزن می زاره و فیله میره هوا....
 
منم زیر یه بنده خدایی سوزن گذاشتم که بره هوا، جیغ زد ولی متاسفانه نرفت هوا!


* اعتراف می کنم دو هفته قبل داشتم می رفتم جلسه، خیلی عجله داشتم،
 
بهترین کت و شلوارم رو پوشیده بودم.
 
وقتی از جلسه برگشتم خونه و درست دم در بود که فهمیدم همه این مدت با دمپایی بودم!


* اعتراف می کنم یه بار داشتم پشت سر یه بنده خدایی حرف می زدم توی یه جمعی،
 
خیلی از دستش عصبانی بودم. یه کم هم غیرمنصفانه و البته بی ادبانه حرف زدم.
 
وقتی حرفم تموم شد یکی از بچه ها گفت: دیگه چیزی نمیخوای بهش بگی!
 
گفتم: چرا، هر چی به او عوضی بگم حقشه اما همین بسشه، چطور مگه؟
 
گفت: چون هفته قبل اومده خواستگاری خواهرم و عقد کردن.
 
الان تقریبا هر شب می بینمش، گفتم پیغامی داری بهش برسونم...




تاريخ : چهار شنبه 1 خرداد 1392برچسب:, | 5:12 بعد از ظهر | نویسنده : امیرعلی و مینا |

کـراتـینـیه کـراتیـنـیه

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

اولین عکس العمل پسران ایرانی پس از دیدن پسری با هیکل بهتر ازخود نشون میدن 

 





تاريخ : چهار شنبه 1 خرداد 1392برچسب:, | 5:10 بعد از ظهر | نویسنده : امیرعلی و مینا |

1 - داماد خَچَل : سن بین 15 تا 19 سال ،خام و نپخته ، سرد وگرم نچشیده ، جسارت بسیار ، حماقت فراوان ، زود پشیمون ، زود رنج ، قربانی عواطف زودگذر یا مبادلات خانوادگی ، بچه اش از خودش بزرگتر

 

2 - داماد مَچَل : سن بین  19تا 25 سال ، ژیگولی ، دانشجو ، سرباز ، رفیق باز ، وابسته به پول بابائی ، بیکار ، آینده دار ، توی هر دامی که براش پهن کنن تلپی میفته ، کیس مناسبی برای تور شدن ، کم ظرفیت ، یکی میزنه یکی میخوره !

 

3 - داماد هَچَل : سن بین 25 تا 29 سال ، رسیده ، حاضر آماده ، دارای کار و بار ، فارغ التحصیل ، با کارت پایان خدمت ، دارای شکستهای عشقی فراوان ، بسیار با تجربه ، دم به هرتله ای نمیده ، عصا قورت داده ، کمی کج و معوج ، پراز قرشمه ، به کمتر از زتا جونز و جولی رضایت نمیده

 

4 - داماد کَچَل : سن بین 30 تا 37 سال ، گرفتار ، درگیر ، پرکار ، پرخور ، همچنان پرشور ، نقل ونبات ، گوله نمک ، فوران احساسات ، راضی به رضای خدا ، دنبال زنان بیوه کم سن وسال ، مسئولیت پذیر ، درپی رفاه خانواده ، دارای کار وبار و خانه ، قسمت هرکی بشه مبارکه !!!





تاريخ : چهار شنبه 1 خرداد 1392برچسب:, | 5:6 بعد از ظهر | نویسنده : امیرعلی و مینا |

اعتماد به نفس پسرا!!!

اين يک بيماری مسری در پسران است . اگر برادر و يا دوست پسر و يا پسر شما اين بيماری را بگيرد يقين بدانيد که در عرض کمتر از يک هفته کل پسران محل را مبتلا ميکند پس برای جلوگيری از اين بيماری اگر کسی را مشاهده کرديد که مبتلا است حتمآ او را قرنطينه کنيد.

علايم اين بيماری:

۱-:گذاشتن ريشهای نخ قيطونی.
۲-:طرز نگاه کردن به صورت عجيب غريب.
۳-:تکرار جمله ی هوش پسران بيش ازدختران است .
۴-:ايستادن زياد رو به روی اينه.
۵-:استفاده از جملاتی شبيه همين که گفتم؛حرف من درسته؛حرف مرد حرفه و....
۶-:مخالفتهای پی در پی.
۷-:پايين بردن شخصيت دختران برای تقويت روحيه.
۸-:خواندن اشعار پر محتوا از قبيل پسرا شيرن مثه شمشيرن(دوپينگ).
۹-:روزی ۵۰ دفعه شنيدن پسر پسر قند عسل توسط مامان جون يا کاست ضبط شده توسط مامان جون.
۱۰-:خواندن کتاب هايی از قبيل:


چگونه اعتماد به نفس خود را بالا بريم؟
انرژی درمانی
تقويت اراده در ۲۰ روز
من بهترينم

و......





تاريخ : پنج شنبه 19 ارديبهشت 1392برچسب:, | 6:13 بعد از ظهر | نویسنده : امیرعلی و مینا |

دوست دختر چیست؟

دوست دختر چیست؟(طنز)-دوست دختر موجودی زنده وبسیار زیبا که با مشخصه های زیر شناسایی آن به راحتی امکان پذیر است

- مانتو جین کوتاه و تنگ

- شلوار از این کوتاها!!!

- سایه چشم بنفش (که با رنگ جیغشان ست باشد)

- ابروی تراشیده و تاتو شده

- لنز زیبایی آبی یا سبز

- زلف طلایی مش شده !!!

هر جا از اینا دیدید بدانید دوست دختر و ناموس کسی است ! پس چشمتان را درویش نموده و رد شوید تا زنگ نزده به دوست پسرش و او نیز بیاید شکمتان را سفره نماید !!!

این موجودات دوست داشتنی غالباً کنار خیابان ها ، در کافی شاپ ها و پارک ها به وفور یافت می شوند .

برای به دست آوردندوست دختر به موارد زیر نیاز دارید:

- یک عدد کاغذa4

- یک عدد خودکار

طرز تهیه : ابتدا خودکار را برمیداریم و یک عدد ۵ خیلی بزرگ روی کاغذ می رسمیم (یعنی رسم میکنیم ) سپس کاغذ را 180 درجه سانتیگراد میچرخانیم تا نوک ۵ به طرف پایین باشدسپس یک پاره خط اوریب روی این ۵ نگون بخت مادر مرده ی واژگون شده میکشیم و روی نوک بالایی پاره خط یک عدد هشت کوچک میکشیم که مثلاً تیره ! سپس زیر آن مینویسیم :

بخدا تو تنها عشق منی (فقط مواظب باشد خدا نزند توی کمرتان)

حالا کار شما کامل شده آن را با یک شاخه گل صورتی تقدیم یکی از آن موجودات کنید . به احتمال زیاد اینی که کشیدید تاثیر به سزایی در تحریک احساسات و عواطف جنس لطیف دارد البته احتمال های دیگری نیز وجود دارد مانند:

- در آوردن لنگه کفش توسط جنس لطیف

- جویده شدن خرخره ی شما توسط جنس لطیف

- زنگ زدن به 110 توسط او

- جیغ زدن

- نثارکردن به روزترین فحش های خواهر مادری و...

این دیگر با شانس شما رابطه ی مستقیم دارد

این موجود زیبا بسیار احساسی بوده

پس از بدست اوردن او بسار باید مواظبش بود تاخدای نکرده احساساتش جریحه دار نشودسعی کنید باملایمت زیاد با او رفتارکرده تا عشق را تجربه کنید.





تاريخ : پنج شنبه 19 ارديبهشت 1392برچسب:, | 6:12 بعد از ظهر | نویسنده : امیرعلی و مینا |

یادداشت های یه دختر ترشیده.

این که می گویند در ازدواج، تقدیر نقش اصلی را دارد واقدامات شما، تا قسمت نباشد، به جایی نخواهد رسید، کاملا درست است.

فرض کنید مریم بخواهد برای بازکردن بختش، خود وارد عمل شود.او تصمیم می گیرد به سراغ دوستان متاهلش رفته وازآنها بپرسد چطور شد که ازدواج کردند، آن گاه همان اقدامات را به عمل بیاورد. چه اتفاقی خواهد افتاد؟!

مریم: شهرزاد جان! چه شد که با محمد ازدواج کردی؟

شهرزاد: خوب … می دانی که محمد همکارم بود… راستش من از او خوشم می آمد و سعی کردم با محبت و توجه، نظرش را جلب کنم…

{ مریم به پسر موردعلاقه اش در محل کار: پنجره را ببندید، خدای ناکرده سرما می خورید!

همکار : اصلا دوست دارم سرما بخورم تا دوست دخترم بیشتر نازم را بکشد. به شما ربطی دارد؟! (زیر لب) دخترهای این دوره و زمانه چقدر پر رو شده اند! }

*************

مریم :شهره جان! تو چطور با همسرت آشنا شدی؟

شهره :آشنایی ما از یک دعوا شروع شد. او توی کارم دخالت کرد و من ناراحت شدم، با هم بحث تندی کردیم و…!

{ همکار مجرد مریم: خانم، به نظر من نباید این کار را این طور انجام می دادید…

مریم: به شما چه ربطی دارد؟ خجالت نمی کشید توی کار من دخالت می کنید؟!

همکارمجرد مریم: اصلا به درک! مرا بگو که خواستم کمکتان کنم! همین کارها را کرده اید که تا این سن مجرد مانده اید دیگر!! }

*************

مریم : آزیتا، تو با عشق ازدواج کردی؟

آزیتا:نه. من آن موقع فکر کنکور و دانشگاه بودم! مادرم اصرارداشت ازدواج کنم.

{ مادرمریم: فلانی غلط کرده بیاید خواستگاری تو!او لیاقت پاک کردن کفش های تو را هم ندارد!!(این قسمت، واقعی است! )

*************

مریم : فرشته تو کجا با همسرت آشنا شدی؟

فرشته: کنار دریا… من و او با کمی فاصله ازهم نشسته بودیم.او ازمن پرسید چرا تنها آمده ام شمال. من هم به شوخی گفتم آمده ام شمال، شاید از تنهایی در بیایم!

کنار دریا:

پسر جوان: شما تنها هستید؟

مریم: در حال حاضر بله…

پسر: آهان… همراهتان رفته چیزی بخرد؟

مریم : نه… من همراه ندارم!

پسر: پس چه همراه بی ذوقی دارید! توی هتل مانده؟!( بابا آی کیو!)

مریم: نه… من کلا تنها آمده ام…

پسر: واقعا نامزدتان اجازه داده شما تنهایی بیایید لب ساحل؟!( ای خدااااا!)

مریم : من اصلا نامزد ندارم، تنها آمده ام شاید اینجا از تنهایی در بیایم!

پسر: چه جالب! چون من وهمسرم برعکس شما آمده ایم اینجا تا با یک خاطره خوب و به طور توافقی از همدیگر جدا بشویم!

*************

مریم : غزاله تو کجا با فرهاد آشنا شدی؟

غزاله: توی یک میهمانی. فرهاد همان جا عاشقم شد و ازمن خواستگاری کرد!

در یک میهمانی:

پسر: مریم ! آن دختری را که گوشه سالن نشسته می شناسی؟ می شود خواهش کنم از طرف من از او خواستگاری کنی؟!

*************

مریم :ترانه تو چطور با رضا آشنا شدی؟

ترانه: رضا ازمن تقاضای دوستی کرد. قبول نکردم.اوهم شیفته نجابتم شد وآمد خواستگاری!

پسر: امکان دارد افتخار دوستی با شما را داشته باشم؟

مریم : نه خیر، من اهل این جور دوستی ها نیستم.

پسر:عجب امل عقب افتاده ای هستی.الان دیگراین افه خرکی ها(!) خریدار ندارد.لابد هنوز هم دختری! برو بابا… من دنبال موردی می گردم که open باشد!

(واقعیت تاسف انگیزی که این روزها کمابیش مشاهده می شود)

*************

مریم: حمیرا تو واقعا اینترنتی ازدواج کردی؟

حمیرا: خوب بله…اوایل محلش نمی گذاشتم، اصلا دوستی های اینترنتی را مسخره می کردم… ولی آن قدر گیر داد تا راضی شدم!

پسر:asl plz !

مریم: من به دوستی اینترنتی اعتقاد ندارم.

پسر: bye !!





تاريخ : پنج شنبه 19 ارديبهشت 1392برچسب:, | 6:11 بعد از ظهر | نویسنده : امیرعلی و مینا |

انشا یه بچه دبستانی در مورد ازدواج.

پدرم همیشه می‌گوید:

"این خارجی‌ها که الکی خارجی نشده‌اند، خیلی کارشان درست بوده که توی خارج راهشان داده‌اند"

البته من هم می‌خواهم درسم رابخوانم؛ پیشرفت کنم؛ سیکلم را بگیرم و بعد به خارج بروم. ایران با خارج خیلی فرغ دارد. خارج خیلی بزرگتر است. من خیلی چیزها راجب به خارج می‌دانم.

تازه دایی دختر عمه‌ی پسر همسایه‌مان در آمریکا زندگی می‌کند. برای همین هم پسر همسایه‌مان آمریکا را مثل کف دستش می‌شناسد. او می‌گوید: "در خارج آدم‌های قوی کشور را اداره می‌کنند"

مثلن همین "آرنولد" که رعیس کالیفرنیا شده است

ما خودمان در یک فیلم دیدیم که چطوری یک نفره زد چند نفر را لت و پار کرد و بعد... البته آن قسمت‌های بی‌تربیتی فیلم را ندیدیم اما دیدیم که چقدر زورش زیاد است، بازو دارد این هوا. اما در ایران هر آدم لاغر مردنی را می گذارند مدیر بشود. خارجی‌ها خیلی پر زور هستند و همه‌شان بادی میل دینگ کار می‌کنند. همین برج‌هایی که دارند نشان می‌دهد که کارگرهایشان چقدر قوی هستند و آجر را تا کجا پرت کرده‌اند.

ما اصلن ماهواره نداریم.

اگر هم داشته باشیم؛ فقط برنامه‌های علمی آن را نگاه می‌کنیم. تازه من کانال‌های ناجورش را قلف کرده‌ام تا والدینم خدای نکرده از راه به در نشوند. این آمریکایی‌ها بر خلاف ما آدم‌های خیلی مهربانی هستند و دائم همدیگر را بقل می‌کنند و بوس می‌کنند. اما در فیلم‌های ایرانی حتا زن و شوهرها با سه متر فاصله کنار هم می‌نشینند. همین کارها باعث شده که آمار تلاغ روز به روز بالاتر بشود.

در اینجا اصلن استعداد ما کفش نمی‌شود و نخبه‌های علمی کشور مجبور می‌شوند فرار مغزها کنند. اما در خارج کفش می‌شوند.

مثلاً این "بیل گیتس" با اینکه اسم کوچکش نشان می‌دهد که از یک خانواده‌ی کارگری بوده، اما تا می‌فهمند که نخبه است به او خیلی بودجه می‌دهند و او هم برق را اختراع می‌کند. پسر همسایه‌مان می‌گوید اگر او آن موقع برق را اختراع نکرده بود؛ شاید ما الان مجبور بودیم شب‌ها توی تاریکی تلویزیون تماشا کنیم.

از نظر فرهنگی ما ایرانی‌ها خیلی بی‌جمبه هستیم. ما خیلی تمبل و تن‌پرور هستیم و حتی هفته‌ای یک روز را هم کلاً تعطیل کرده‌ایم. شاید شما ندانید اما من خودم دیشب از پسر همسایه‌مان شنیدم که در خارج جمعه‌ها تعطیل نیست. وقتی شنیدم نزدیک بود از تعجب شاخدار شوم. اما حرف‌های پسر همسایه‌مان از بی بی سی هم مهمتر است.

ما ایرانی‌ها ضاتن آی کیون پایینی داریم. مثلن پدرم همیشه به من می‌گوید "تو به خر گفته‌ای زکی". ولی خارجی‌ها تیز هوشان هستند. پسر همسایه‌مان می‌گفت در آمریکا همه بلدند انگلیسی صحبت کنند، حتا بچه کوچولوها هم انگلیسی بلدند. ولی اینجا متعسفانه مردم کلی کلاس زبان می‌روند و آخرش هم بلد نیستند یک جمله‌ی ساده مثل I lav u بنویسند. واقعن جای تعسف دارد.

این بود انشای من





تاريخ : پنج شنبه 19 ارديبهشت 1392برچسب:, | 6:10 بعد از ظهر | نویسنده : امیرعلی و مینا |

مقایسه دختر و پسر های ایرانی

وقتي يک دختر حرفي نميزند
ميليونها فکر در سرش مي گذرد

وقتي يک دختربحث نميکند
عميقا مشغول فکر کردن است

وقتي يک دختربا چشماني پر از سوال به تو نگاه ميکند
يعني نمي داند تو تا چند وقت ديگر با او خواهي بود

وقتي يک دختر بعد از چند لحظه در جواب احوالپرسي تو مي گويد: خوبم
يعني اصلا حال خوبي ندارد

وقتي يک دختر به تو خيره مي شود
شگفت زده شده که به چه دليل دروغ مي گويي

وقتي يک دختر سرش را روي سينه تو مي گذارد
آرزو مي کند براي هميشه مال او باشي

وقتي يک دختر هر روز به تو زنگ مي زند
توجه تو را طلب مي کند

وقتي يک دختر هر روز براي تو [اس ام اس] مي فرستد
يعني ميخواهد تو اقلا يک بار جوابش را بدهي

وقتي يک دختر به تو مي گويد دوستت دارم
يعني واقعا دوستت دارد

وقتي يک دختر اعتراف مي کند که بدون تونمي تواند زندگي کند
يعني تصميم گرفته که تو تمام آينده اش باشي

وقتي يک دختر مي گويد دلش برايت تنگ شده
هيچ کسي در دنيا بيشتر از او دلتنگ تو نيست
________________________________________
وقتي يک پسر حرفي نمي زند
حرفي براي گفتن ندارد

وقتي يک پسر بحث نمي کند
حال وحوصله بحث کردن ندارد

وقتي يک پسر با چشماني پر از سوال به تو نگاه مي کند
يعني واقعا گيج شده است

وقتي يک پسر پس از چند لحظه در جواب احوالپرسي تومي گويد: خوبم
يعني واقعا حالش خوبه

وقتي يک پسر به تو خيره مي شود
دو حالت داره يا شگفت زده است يا عصباني

وقتي يک پسر هر روز به تو زنگ مي زند
او با تو مدت زيادي حرف مي زند که توجه ات را جلب کند

وقتي يک پسر هرروز براي تو [اس ا م اس] مي فرستد
بدون که براي همه “فوروارد” کرده

وقتي يک پسر به تو ميگويد دوستت دارم
دفعه اولش نيست (آخرش هم نخواهد بود)

وقتي يک پسر اعتراف مي کند که بدون تو نمي تواند زندگي کند
تصميم شو گرفته که تورو اقلا واسه يه هفته داشته باشه





تاريخ : پنج شنبه 29 فروردين 1392برچسب:, | 6:12 بعد از ظهر | نویسنده : امیرعلی و مینا |

لیست تلفن دختر و پسرهای ایرونی

ليست تلفن يك دختر
مامي
پاپي
امير
امير ۲
… امير عشقم ۳
امير ۴
آبجي
عباس
عباس ۱
… عباس عشقم ۲
عباس ۳
خاله مهتاب
سعيد
سعيد عشقم ۱
سعيد عشقم ۲
سعيد عشقم ۳
سعيد ۴
خاله پريسا
علي
علي ۱
علي ۲
علي عشقم ۳
علي ۴
——————————————————- ————————————-
ليست تلفن يك پسر
بابا
مامان
خواهر
محسن
دايي
عمه
سحر عشقم
جواد قليون
اصغر كباب
خاله ۱
خاله ۲
خاله





تاريخ : پنج شنبه 29 فروردين 1392برچسب:, | 6:11 بعد از ظهر | نویسنده : امیرعلی و مینا |

بیچاره این دختر پسرهای ایرانی

بیچاره دختر ؟؟؟؟

اگه خوشگل باشن می گن عجب جیگریه! اگه زشت باشن می گن کی اینو می گیره!
اگه تپل باشن می گن چه گوشتیه! اگه لاغر باشن می گن چه مردنیه!
اگه مودبانه حرفبزنن می گن چه لفظ قلم حرف می زنه!اگه رک و راست باشن می گن چه بی حیاست!
اگه یه خورده فکر کنن می گن چقدر ناز می کنه! اگه سری جواب بدن می گن منتظر بود!
اگه تند راه برن می گن داره می ره سر قرار! اگهاروم راه برن می گن اومده بیرون دور بزنه ول بگرده!
اگه با تلفن کارتی حرف بزنن می گن با دوست پسرشه!
اگه خواستگارو رد کنه می گن یکی رو زیر سر داره! اگه حرف شوهرو پیش بکشه می گن سر و گوشش می جنبه !
اگه به خودش برسه می گن دلش شوهر می خواد می خواد جلب توجه کنه ! اگه…………چکار کنه بمیره خوبه؟

                                           

بیچاره پسرها؟؟؟؟

اگه تیپ بزنن برن بیرون میگن با کی قرار داری؟

اگه لباس های معمولی بپوشن میگن اصلا سلیقه نداری.
اگه زیاد بگن دوستت دارم میگن باز چه نقشه ای تو سرته؟

اگه نگن دوستت دارم میگن پای کس دیگه ای وسطه؟
اگه زیاد بهتون بزنگن میگن اعتماد نداری.
اگه نزنگن میگن سرت خیلی شلوغه.
اگه تو خونه زیاد بخندن میگن لوس شدی.
اگه نخندن میگن چه مرگته عاشق شدی؟

اگه شام بخوان میگن همش به فکر شکمتی.
اگه شام نخوان میگن چی کوفت کردی.
                                              





تاريخ : پنج شنبه 29 فروردين 1392برچسب:, | 6:11 بعد از ظهر | نویسنده : امیرعلی و مینا |

نتایج اخلاقی ازدواج کردن آقایون ! طنز

قبل از ازدواج : خوابیدن تا لنگ ظهر
بعد از ازدواج : بیدار شدن زودتر از خورشید
نتیجه اخلاقی : سحر خیز شدن
قبل از ازدواج : رفتن به سفر بی اجازه
بعد از ازدواج : رفتن به حیاط با اجازه
نتیجه اخلاقی : معتبر شدن
قبل از ازدواج : خوردن بهترین غذاها بی منت
بعد از ازدواج : خوردن غذا های سوخته با منت
نتیجه اخلاقی : تقویت معده
 
قبل از ازدواج : استراحت مطلق بی جر و بحث
بعد از ازدواج : کار کردن در شرایط سخت
نتیجه اخلاقی : ورزیده شدن
قبل از ازدواج : دید و بازدید از اماکن تفریحی
بعد از ازدواج : سر زدن به فامیل خانوم
نتیجه اخلاقی : صله رحم
قبل از ازدواج : آموزش گیتار و سنتور و غیره
بعد از ازدواج : آموزش بچه داری و شستن ظرف
نتیجه اخلاقی : همدردی با مردها
قبل از ازدواج : گرفتن پول تو جیبی از پاپا
بعد از ازدواج : دادن کل حقوق به خانوم
نتیجه اخلاقی : مستقل شدن
قبل از ازدواج : ایستادن در صف سینما و استخر
بعد از ازدواج : ایستادن در صف شیر و گوشت
نتیجه اخلاقی : آموزش ایستادگی
قبل از ازدواج : رفتن به سفرهای هفتگی
بعد از ازدواج : در حسرت رفتن به پارک سر کوچه
نتیجه اخلاقی : امنیت کامل.




تاريخ : پنج شنبه 29 فروردين 1392برچسب:, | 6:9 بعد از ظهر | نویسنده : امیرعلی و مینا |

شباهت دختر و پسرای ایرانی

شباهت دختر و پسرای ایرانی

۱-هر دو تاشون فکر می کنن جامعه درکشون نمی کنه.
۲-به دو تاشون اگر رو بدی سوارت میشن
۳-هر دوشون می تونن ۲۰۰٫۰۰۰ تومان رو در ۲ ساعت خرج کنند.
۴-هردوتاشون با والدینشون دعوا و درگیری دارند.
۵- مهمترین ویژگی هر دوتاشون تغییر شخصیتشونه.
۶-دو تا شون در ظاهر دشمن خونی جنس مخالف هستند اما در باطن دلشون واسه جنس مخالف غش و ضعف میره.
۷-دو تاشون از دروغ متنفرن اما هیچ وقت حرف راست نمی زنند!
۸-دو تا شون تا سن ۲۰ سالگی ۳ بار عاشق میشن و در عشق شکست می خورند! از ۲۰ به بعد هم تو رویا سیر میکنن و تو ۴۰ سالگی که از رویا بیرون می آیند می بینن اطرافشون ۵-۶ تا بچه و بدبختی و بی پولی و … هستش واسه همین این دفعه میرن تو کما و سکته میزنند!!!
۹-وقتی با یه پسر یا دختر ایرونی قرار میزاری باید ۲ ساعت دیرتر به محل قرار بری تا علف زیر پات جوانه نزنه





تاريخ : پنج شنبه 29 فروردين 1392برچسب:, | 6:9 بعد از ظهر | نویسنده : امیرعلی و مینا |

دوست دختر چیست؟

دوست دختر چیست؟(طنز)-دوست دختر موجودی زنده وبسیار زیبا که با مشخصه های زیر شناسایی آن به راحتی امکان پذیر است

- مانتو جین کوتاه و تنگ

- شلوار از این کوتاها!!!

- سایه چشم بنفش (که با رنگ جیغشان ست باشد)

- ابروی تراشیده و تاتو شده

- لنز زیبایی آبی یا سبز

- زلف طلایی مش شده !!!

هر جا از اینا دیدید بدانید دوست دختر و ناموس کسی است ! پس چشمتان را درویش نموده و رد شوید تا زنگ نزده به دوست پسرش و او نیز بیاید شکمتان را سفره نماید !!!

این موجودات دوست داشتنی غالباً کنار خیابان ها ، در کافی شاپ ها و پارک ها به وفور یافت می شوند .

برای به دست آوردندوست دختر به موارد زیر نیاز دارید:

- یک عدد کاغذa4

- یک عدد خودکار

طرز تهیه : ابتدا خودکار را برمیداریم و یک عدد ۵ خیلی بزرگ روی کاغذ می رسمیم (یعنی رسم میکنیم ) سپس کاغذ را 180 درجه سانتیگراد میچرخانیم تا نوک ۵ به طرف پایین باشدسپس یک پاره خط اوریب روی این ۵ نگون بخت مادر مرده ی واژگون شده میکشیم و روی نوک بالایی پاره خط یک عدد هشت کوچک میکشیم که مثلاً تیره ! سپس زیر آن مینویسیم :

بخدا تو تنها عشق منی (فقط مواظب باشد خدا نزند توی کمرتان)

حالا کار شما کامل شده آن را با یک شاخه گل صورتی تقدیم یکی از آن موجودات کنید . به احتمال زیاد اینی که کشیدید تاثیر به سزایی در تحریک احساسات و عواطف جنس لطیف دارد البته احتمال های دیگری نیز وجود دارد مانند:

- در آوردن لنگه کفش توسط جنس لطیف

- جویده شدن خرخره ی شما توسط جنس لطیف

- زنگ زدن به 110 توسط او

- جیغ زدن

- نثارکردن به روزترین فحش های خواهر مادری و...

این دیگر با شانس شما رابطه ی مستقیم دارد

این موجود زیبا بسیار احساسی بوده

پس از بدست اوردن او بسار باید مواظبش بود تاخدای نکرده احساساتش جریحه دار نشودسعی کنید باملایمت زیاد با او رفتارکرده تا عشق را تجربه کنید.





تاريخ : پنج شنبه 29 فروردين 1392برچسب:, | 6:8 بعد از ظهر | نویسنده : امیرعلی و مینا |

یادداشت های یه دختر ترشیده.

این که می گویند در ازدواج، تقدیر نقش اصلی را دارد واقدامات شما، تا قسمت نباشد، به جایی نخواهد رسید، کاملا درست است.

فرض کنید مریم بخواهد برای بازکردن بختش، خود وارد عمل شود.او تصمیم می گیرد به سراغ دوستان متاهلش رفته وازآنها بپرسد چطور شد که ازدواج کردند، آن گاه همان اقدامات را به عمل بیاورد. چه اتفاقی خواهد افتاد؟!

مریم: شهرزاد جان! چه شد که با محمد ازدواج کردی؟

شهرزاد: خوب … می دانی که محمد همکارم بود… راستش من از او خوشم می آمد و سعی کردم با محبت و توجه، نظرش را جلب کنم…

{ مریم به پسر موردعلاقه اش در محل کار: پنجره را ببندید، خدای ناکرده سرما می خورید!

همکار : اصلا دوست دارم سرما بخورم تا دوست دخترم بیشتر نازم را بکشد. به شما ربطی دارد؟! (زیر لب) دخترهای این دوره و زمانه چقدر پر رو شده اند! }

*************

مریم :شهره جان! تو چطور با همسرت آشنا شدی؟

شهره :آشنایی ما از یک دعوا شروع شد. او توی کارم دخالت کرد و من ناراحت شدم، با هم بحث تندی کردیم و…!

{ همکار مجرد مریم: خانم، به نظر من نباید این کار را این طور انجام می دادید…

مریم: به شما چه ربطی دارد؟ خجالت نمی کشید توی کار من دخالت می کنید؟!

همکارمجرد مریم: اصلا به درک! مرا بگو که خواستم کمکتان کنم! همین کارها را کرده اید که تا این سن مجرد مانده اید دیگر!! }

*************

مریم : آزیتا، تو با عشق ازدواج کردی؟

آزیتا:نه. من آن موقع فکر کنکور و دانشگاه بودم! مادرم اصرارداشت ازدواج کنم.

{ مادرمریم: فلانی غلط کرده بیاید خواستگاری تو!او لیاقت پاک کردن کفش های تو را هم ندارد!!(این قسمت، واقعی است! )

*************

مریم : فرشته تو کجا با همسرت آشنا شدی؟

فرشته: کنار دریا… من و او با کمی فاصله ازهم نشسته بودیم.او ازمن پرسید چرا تنها آمده ام شمال. من هم به شوخی گفتم آمده ام شمال، شاید از تنهایی در بیایم!

کنار دریا:

پسر جوان: شما تنها هستید؟

مریم: در حال حاضر بله…

پسر: آهان… همراهتان رفته چیزی بخرد؟

مریم : نه… من همراه ندارم!

پسر: پس چه همراه بی ذوقی دارید! توی هتل مانده؟!( بابا آی کیو!)

مریم: نه… من کلا تنها آمده ام…

پسر: واقعا نامزدتان اجازه داده شما تنهایی بیایید لب ساحل؟!( ای خدااااا!)

مریم : من اصلا نامزد ندارم، تنها آمده ام شاید اینجا از تنهایی در بیایم!

پسر: چه جالب! چون من وهمسرم برعکس شما آمده ایم اینجا تا با یک خاطره خوب و به طور توافقی از همدیگر جدا بشویم!

*************

مریم : غزاله تو کجا با فرهاد آشنا شدی؟

غزاله: توی یک میهمانی. فرهاد همان جا عاشقم شد و ازمن خواستگاری کرد!

در یک میهمانی:

پسر: مریم ! آن دختری را که گوشه سالن نشسته می شناسی؟ می شود خواهش کنم از طرف من از او خواستگاری کنی؟!

*************

مریم :ترانه تو چطور با رضا آشنا شدی؟

ترانه: رضا ازمن تقاضای دوستی کرد. قبول نکردم.اوهم شیفته نجابتم شد وآمد خواستگاری!

پسر: امکان دارد افتخار دوستی با شما را داشته باشم؟

مریم : نه خیر، من اهل این جور دوستی ها نیستم.

پسر:عجب امل عقب افتاده ای هستی.الان دیگراین افه خرکی ها(!) خریدار ندارد.لابد هنوز هم دختری! برو بابا… من دنبال موردی می گردم که open باشد!

(واقعیت تاسف انگیزی که این روزها کمابیش مشاهده می شود)

*************

مریم: حمیرا تو واقعا اینترنتی ازدواج کردی؟

حمیرا: خوب بله…اوایل محلش نمی گذاشتم، اصلا دوستی های اینترنتی را مسخره می کردم… ولی آن قدر گیر داد تا راضی شدم!

پسر:asl plz !

مریم: من به دوستی اینترنتی اعتقاد ندارم.

پسر: bye !!

این مقاله فقط جنبه طنز و سرگرمی دارد و قصد توهین ندارد.





تاريخ : پنج شنبه 29 فروردين 1392برچسب:, | 6:7 بعد از ظهر | نویسنده : امیرعلی و مینا |

کل کل

انشا یه بچه دبستانی در مورد ازدواج.

پدرم همیشه می‌گوید:

"این خارجی‌ها که الکی خارجی نشده‌اند، خیلی کارشان درست بوده که توی خارج راهشان داده‌اند"

البته من هم می‌خواهم درسم رابخوانم؛ پیشرفت کنم؛ سیکلم را بگیرم و بعد به خارج بروم. ایران با خارج خیلی فرغ دارد. خارج خیلی بزرگتر است. من خیلی چیزها راجب به خارج می‌دانم.

تازه دایی دختر عمه‌ی پسر همسایه‌مان در آمریکا زندگی می‌کند. برای همین هم پسر همسایه‌مان آمریکا را مثل کف دستش می‌شناسد. او می‌گوید: "در خارج آدم‌های قوی کشور را اداره می‌کنند"

مثلن همین "آرنولد" که رعیس کالیفرنیا شده است

ما خودمان در یک فیلم دیدیم که چطوری یک نفره زد چند نفر را لت و پار کرد و بعد... البته آن قسمت‌های بی‌تربیتی فیلم را ندیدیم اما دیدیم که چقدر زورش زیاد است، بازو دارد این هوا. اما در ایران هر آدم لاغر مردنی را می گذارند مدیر بشود. خارجی‌ها خیلی پر زور هستند و همه‌شان بادی میل دینگ کار می‌کنند. همین برج‌هایی که دارند نشان می‌دهد که کارگرهایشان چقدر قوی هستند و آجر را تا کجا پرت کرده‌اند.

ما اصلن ماهواره نداریم.

اگر هم داشته باشیم؛ فقط برنامه‌های علمی آن را نگاه می‌کنیم. تازه من کانال‌های ناجورش را قلف کرده‌ام تا والدینم خدای نکرده از راه به در نشوند. این آمریکایی‌ها بر خلاف ما آدم‌های خیلی مهربانی هستند و دائم همدیگر را بقل می‌کنند و بوس می‌کنند. اما در فیلم‌های ایرانی حتا زن و شوهرها با سه متر فاصله کنار هم می‌نشینند. همین کارها باعث شده که آمار تلاغ روز به روز بالاتر بشود.

در اینجا اصلن استعداد ما کفش نمی‌شود و نخبه‌های علمی کشور مجبور می‌شوند فرار مغزها کنند. اما در خارج کفش می‌شوند.

مثلاً این "بیل گیتس" با اینکه اسم کوچکش نشان می‌دهد که از یک خانواده‌ی کارگری بوده، اما تا می‌فهمند که نخبه است به او خیلی بودجه می‌دهند و او هم برق را اختراع می‌کند. پسر همسایه‌مان می‌گوید اگر او آن موقع برق را اختراع نکرده بود؛ شاید ما الان مجبور بودیم شب‌ها توی تاریکی تلویزیون تماشا کنیم.

از نظر فرهنگی ما ایرانی‌ها خیلی بی‌جمبه هستیم. ما خیلی تمبل و تن‌پرور هستیم و حتی هفته‌ای یک روز را هم کلاً تعطیل کرده‌ایم. شاید شما ندانید اما من خودم دیشب از پسر همسایه‌مان شنیدم که در خارج جمعه‌ها تعطیل نیست. وقتی شنیدم نزدیک بود از تعجب شاخدار شوم. اما حرف‌های پسر همسایه‌مان از بی بی سی هم مهمتر است.

ما ایرانی‌ها ضاتن آی کیون پایینی داریم. مثلن پدرم همیشه به من می‌گوید "تو به خر گفته‌ای زکی". ولی خارجی‌ها تیز هوشان هستند. پسر همسایه‌مان می‌گفت در آمریکا همه بلدند انگلیسی صحبت کنند، حتا بچه کوچولوها هم انگلیسی بلدند. ولی اینجا متعسفانه مردم کلی کلاس زبان می‌روند و آخرش هم بلد نیستند یک جمله‌ی ساده مثل I lav u بنویسند. واقعن جای تعسف دارد.

این بود انشای من





تاريخ : پنج شنبه 29 فروردين 1392برچسب:, | 6:2 بعد از ظهر | نویسنده : امیرعلی و مینا |

چند راه برا دوست پسر ازاری....

1 - اگه بهتون زنگ زد (در این مسئله فرض بر سعید نام بودن دوست پسرتونه...!!!) بگین  
 
 سلام حمید جون.بعد یه دفعه انگار که تازه متوجه شدین بگین اوا خاک به سرم علی تویی؟؟؟؟
 
می تونین این سیر رو تا هفده باز تکرار کنین ولی بار هجدهم دیگه خطر مرگ داره.من
 
مسئولیتی در قبال این حادثه ندارم.
 


2 - بهش زنگ بزنین و بگین کسی خونه نیست و دعوتش کنین خونتون ، بعد با دختر همسایه
 
برید سینما و فیلم رئیس یا روزسوم و... رو ببینید.
 
3 - تا یه شوخی کوچیک با شما کرد سریعا جبهه بگیرین و باهاش دعوا کنین. با کلماتی از
 
قبیل:مگه تو خودت خواهر و مادر نداری؟...یا یه همچین چیزایی .ولی دو تا سه دقیقه بعد
 
خودتون یه جک فجیع یا افتضاح تعریف کنید و بعدش بشینید و قیافه بنده خدا رو تماشا کنید. 
 
4 - آرایش شدید بکنید و از این شلوارای خیلی برمودا و آستین های مانتوتونو خیلی بزنید
 
بالا و برید جلوی بنده خدا رژه برید و وقتی به شما نزدیک شد و به دو سه متری شما رسید ،
 
 سرش داد بزنید و بعدش بشینید و زجر کشیدنش رو تماشا کنید.

 
 


5 - عکسهای دو نفره ای رو
که با پسر نوه عمه ی خاله ی پدربزرگ پسر دختر خالتون و یا
 
امثالهم گرفتید بهش نشون بدیدولی بهش اجازه ندید حتی یه دونه عکس باهاتون بگیره.
 
 


6 - موقع تولدش جلوی دوستاش فقط
بهش یه شاخه گل هدیه بدید و حالشو حسابی بگیرید و
 
(احتمالا بسته به قدرت و توانایی قلبی وشرایط جوی) بشینید و سکته شو تماشا کنید و لذت
 
ببرید. 
 
7 - همین که تو ماشین بغل دستشنشستین شروع کنین به عطسه کردن و از بوی ادکلن چند صد
 
هزار تومنیش که با زجرکش کردن پدر و مادرش خریده ایراد بگیرید و بهش بگید که به این بو
 
حساسید.

 



8 - وقتی داره باهاتون حرف می زنه همین که به جای حساس حرفاش رسید بی مقدمه
 
موبایلشو بردارید و به یکی از دوستاتون زنگ بزنید و چهار ساعت و چهل و هشت دقیقه با
 
دوستتون حرف بزنید و اون بدبختو تو کف حرفش بذارید




تاريخ : پنج شنبه 29 فروردين 1392برچسب:, | 6:0 بعد از ظهر | نویسنده : امیرعلی و مینا |

دلایلی برای افتخار به دختر بودن(28) دلیل

۲۸ دلیل محکم برای اینکه به زن بودن خود افتخار کنید

۱ -نام هر گل زيبايي راكه در طبيعت است روي شما مي‌گذارند.
۲- هنگامي كه رنگ پريده يا بيمار هستيد با كمي وسايل آرايش مي‌توانيد خود را زيباتر كنيد و هيچ كس هم از شما ايرادنمي‌گيرد( كاري كه بسياري از آقايان مد روز يواشكي انجام مي‌دهند).
۳- تمام شاعران ايران زمين در وصف گل روي شما هزاران شعر گفته و خط و خال و چشم و ابروي شما را ستوده اند.
۴- مجبور نيستيد سر كار برويد و پول يك ماه كار و تلاشتان را برنج و گوشت و نخود و لوبيا بخريد.
]۵- به راحتي و با اعتماد به نفس هر وقت كه لازم بود گريه مي كنيد و غم و غصه هايتان را در دل جمع نمي كنيد تا سكته كنيد.
۶- عمرتان بسيار طولاني است.
۷- آنقدر حرف براي گفتن داريد كه هرگز كم نمي‌آوريد.
۸- هميشه يك عالمه دوست و رفيق ناب داريد و كمتر گرفتار رفيق ناباب مي شويد.
۹- هرگز در حمام خود را گربه شور نمي كنيد.
[۱۰- بزرگ شده ايد و كمتر براي طرفداري از تيم قرمز و آبي يا اين حزب و آن حزب جلز و ولز كرده و كركري مي خوانيد.
۱۱- ريش و سبيل نداريد كه موقع آب خوردن قبل از خودتان سبيلتان آب بنوشد.
۱۲- عشق و هنر ابداع شماست.
۱۳- هميشه جوان تر از سنتان هستيد و هيچ كس نمي داند شما چند ساله ايد.
۱۴- از سن 9سالگي به بلوغ عقلي و جسمي مي‌رسيد و حالاحالاها بايدبدوند تا به پاي شما برسند!.
۱۵- بهشت زير پاي شماست.
۱۶- اگر موهايتان مرتب نبود يا وقت براي مرتب كردنشان نداشتيد، با سركردن يك روسري قضيه حل است.
۱۷- هميشه در كيفتان آينه داريد و موقعي كه در سلف سرويس دانشگاه قورمه سبزي مي‌خوريد يك دانه لوبيا لابه لاي سبيلتان جا خوش نمي كند.
۱۸- هميشه تميز ونظيف و خوشبو هستيد.
۱۹- به وزنتان اهميت مي دهيد و شكمتان جلوتر از خودتان وارد اتاق نمي شود.
۲۰- هميشه مقداري پول براي روز مبادا داريد كه جز خودتان هيچ كس از جاي آن خبر ندارد.
۲۱- مجبور نيستيد از اين خانه به آن خانه برويد و خواستگاري كنيد، مثل خانمها در خانه مي‌نشينيد تا ديگران با كلي منت و خواهش و التماس و گل و هديه!!! از شما اجازه ي حضور بگيرند.
22 - مي‌توانيد موهايتان را بلند يا كوتاه كنيد و هر نوع لباسي كه دوست داشتيد بپوشيد از شلوار تا دامن... و هرنوع كفشي را بپسنديد به پا كنيد از اسپرت تا پاشنه سه سانتي و بالاتر.
23- مجبورنيستيدبارهاي سنگين را جابه جا كنيد يا تن به مشاغل سخت و پايين بدهيد چراكه شما يك خانم هستيد!.
۲۴- حق تقدم با شماست
۲۵- مرد از دامن شما به معراج مي رود.
۲۶- هرگز از فرط خشم نعره نمي كشيد و از فرط حسادت كبود نشده و خون راه نمي اندازيد.
۲۷- نيم بيشتر صندلي هاي دانشگاه ها را شما تصاحب كرده ايد.
۲۸- ضعيف كش نيستيد و دق و دلي رئيس اداره تان را در خانه
خالي نمي كني .....

می دانید اگر پسر ها نبودند چی می

شد؟

 

1-دیگه کی بود که دخترها مسخرشون کنه و دخترا به چی می خندیدن؟ ؟



۲.دیگه کی بود که بره واسه خونه نون بخره؟



۳. دیگه کی بود که هی شماره بده و منتظر بمونه؟



۴.دیگه کی بود که دخترا تحویلشون نگیرن؟

 

 

۵.دیگه کی واسه دافا کادو بخره؟



۶. دیگه کی بود که اگه یه روز از خونه نزنه بیرون مامان و بابا هی بهش

بگن تا کی مفت خوری میکنی؟



۷.دیگه کی بود که ۲ سال واسه دولت عین خر کار بیمزد کنه و بره سربازی؟



۸. دیگه کیه که عرضه گرفتن دیپلمشم نداشته باشه و هرجا بری خواستگاری با شرمساری بگی سیکله؟

 


۹.دیگه کی بود که جوراباش عین دهنش بد بو باشه؟



۱۰.دیگه کی بود که رقیب بابا باشه یعنی عمرا عزیز بابا بشه؟

 


۱۱. دیگه کی بود که وقتی همه میرن مسافرت مواظب خونه باشه؟



۱2-دیگه کی بود که با دیدن دخترها دست وپایش شل بشود؟


۱3-دیگه کی بود که دخترها خرش کنند؟ 


۱4-دیگه کی بود که دخترها سرشون داد بزنند؟


۱5-دیگه کی بود که ساعت 7صبح مثل کشیکی ها دم در خونه دختر ها

واسته؟(ونگهبانی بده؟)


۱6-دیگه کی بود که داداش دخترها به باد کتکش بگیره؟


۱۷-دیگه کی بود که بابا هر روز عین خر ازش کار بکشه؟


۱۸. دیگه کی مامانا رو دق می داد؟


۱۹.دیگه به کی می گفتن اوا خواهر ببخشید برادر ؟


۲۰. اگه پسرا نبودن کی شلوار کردی می پوشید بیاد تو کوچه ؟  


۲۱. اگه پسرا نبودن کی مجنون می شد ؟

 

۲۱. اگه پسرا نبودن کی خونه رو می کرد باغ وحش؟


۲۲.دیگه تو دانشگاه استاد کیو ضایع می کرد؟


۲۳. دیگه کی خالی می بست ؟


۲۴.اگه پسرا نبودن کی چرت وپرت می گفت ؟

 

۲۵. اگه پسرا نبودن کی کرم می ریخت ؟


۲۶. اگه پسرا نبودن کی ابروهاشو بر می داشت ؟


۲۷. اگه پسرا نبودن کی تو کلاس می رفت گچ می یاورد؟

 

۲۸.اگه پسرا نبودن کی اشغالا رو می ذاشت جلوی در؟

 


۳۰.کی زشت ترین موجود دنیا میشد؟



۳۱. کی نمره تک کلاسو میگرفت؟



۳۲.کی شهریور میومد مدرسه؟

 


۳۳.آخه اگه پسرا نبودن من تو این وبلاگ چی مینوشتم؟



و......

 

حالا اگر دختر ها نبودند چی می شد؟

1-دیگه کی بود که مربا بده بابا ؟


2-دیگه کی بود که پسرها را خمار کنه؟


3-دیگه کی بود که پسر ها سرکار بذاره؟


4_دیگه کی بود که حال پسر ها را بگیره؟


5-دیگه کی بود که عین فرشته مهربون که سر راه پینوکیو سبز شد اونو از

دروغ گویی باز داره؟



۷. دیگه کی بود که تو رو تحمل کنه؟



۸. دیگه کی بود که قشنگ باشه عزیز باشه؟

۹. دیگه کی بود که همیشه بوی خوب بده و پول تو جیبیهاشو عطر بخره؟



۱۰.دیگه کی بود که روز ولینتاین همه ی سرمایتو بری واسش خرج کنی؟



۱۱. دیگه کی لیلی میشد؟



۱۲. دیگه کی پسرا رو تیغ میزد؟(از خودتون یاد گرفتیم)



۱۳. دیگه کی چادر میپوشید عروس میشد؟



۱۴. دیگه کی عید نوروز پسته و فندقای سربسته رو میریخت تو ظرفت؟



۱۵.دیگه کی بود که پسرا دقه به دقه مزاحم و آویزونش باشن؟

وازهمه مهمتر:

۱۶. آخه ابله اگه دخترا نبودن دیگه کی بود که جنس

نحس تو رو به دنیا

بیاره؟





تاريخ : پنج شنبه 29 فروردين 1392برچسب:, | 6:0 بعد از ظهر | نویسنده : امیرعلی و مینا |

همینجوری!

سلام

چی میگی کامیار؟؟؟

واقعنا کسی فهمید کامیار مشکلش چیه؟؟!!!

من نتم قظع بود وگرنه خودم میومدم

بچه ها دقت کردید چقد ترمای اول دانشگاه پسرا زشتن!!!!(در راستای مطلب عسل جون)!

+ نوشته شده در  پنجشنبه هفدهم شهریور 1390ساعت 13:22  توسط ♂مهسا♀  |  نظر بدهید

پسرا حرص نخورین....

يكروز يك زن و مرد ماشينشون با هم تصادف نا جوري ميكنه بطوريكه ماشين هردوشون بشدت اسيب ميبينه

ولي هر دوشون به طرز شگفت انگيزي جون سالم بدر ميبرن.

وقتي هر دوشون از ماشينشون كه حالا به اهن قراضه اي تبديل شده بود بيرون ميان راننده ي خانم بر ميگرده

ميگه:اه چه جالب شما مرد هستيد ببينيد چه بروز ماشينامون اومده!همه چيز داغون شده ولي ما سالم

هستيم! اين بايد يه نشونه اي از طرف خدا باشه كه اينطوري با صلح و صفا اغاز كنيم!

مرد با هيجان پاسخ ميده:اوه بله كاملا با شما موافقم اين بايد يه نشونه اي از طرف خدا باشه

بعد اون خانم زيبا ادامه ميده :ببين يك معجزه ي ديگه! ماشين من كاملا داغون شده ولي اين شيشه مشروب

سالمه مطمئنا خدا خواسته كه اين شيشه ي مشروب سالم بمونه تا ما اين تصادف خوش يمن كه ميتونه

شروع جريانات خيلي جالبي باشه رو جشن بگيريم

وبعد خانم زيبا با لوندي بطري رو به مرد ميده.....

مرد سرش رو به علامت تصديق تكان ميده و درب بطري رو باز ميكنه و نصف شيشه مشروب رو مينوشه و بطري رو

برميگردونه به زن

زن درب بطري رو ميبنده و شيشه رو برميگردونه به مرد.

مرد ميگه شما نمينوشيد؟

زن لبخند شيطنت اميزي ميزنه و در جواب ميگه:

نه عزيزم،فكر ميكنم الان بهتره منتظر پليس باشيم





تاريخ : پنج شنبه 29 فروردين 1392برچسب:, | 5:58 بعد از ظهر | نویسنده : امیرعلی و مینا |

 دخترها مثل رادیو هستند:
هرچه بخواهن میگن وهر چی بگی نمی شنون.

دخترها مثل موتور گازی هستند:
پرسر و صدا کم سرعت کم طاقت

دخترها مثل لیمو شرین هستن :
اول شیرین بعد تلخ میشن

دخترها مثل گچ هستند :
اگه چند لحضه باهاشون مدارا کنید چنان سخت میشوند که نیمشه هیچ شکلی بهشون داد





تاريخ : شنبه 24 فروردين 1392برچسب:, | 12:17 قبل از ظهر | نویسنده : امیرعلی و مینا |

 داستان هدیه دادن باورنکردنی یک پسر عاشق به یک دختر که واقعا آدمو متحول میکنه:

 

 

دختر: می‌دونی فردا عمل قلب دارم؟
پسر: آره عزیز دلم
دختر: منتظرم میمونی؟
پسر رویش را به سمت پنجره اطاق دختر بر میگرداند تا دختر اشکی که از گونه اش بر زمین میچکد را نبیند
پسر: منتظرت میمونم عشقم
دختر: خیلی دوستت دارم
پسر: عاشقتم عزیزم
***************************
بعد از عمل سختی که دختر داشت و بعد از چندین ساعت بیهوشی کم کم داشت هوشیاری خود را به دست می‌آورد، به آرامی‌چشم باز کرد و نام پسر را زمزمه کرد و جویای او شد.
پرستار: آرووم باش عزیزم تو باید استراحت کنی.
دختر: ولی اون کجاست؟ گفت که منتظرم میمونه
به همین راحتی گذاشت و رفت؟
پرستار: در حالی که سرنگ  آرامش بخش را در سرم دختر خالی میکرد رو به او گفت: میدونی کی قلبش رو به تو هدیه کرده؟
دختر: بی درنگ که یاد پسر افتاد و اشک از دیدگانش جاری شد: آخه چرا
؟؟؟؟؟؟ چرا به من کسی چیزی نگفته بود و بی امان گریه میکرد
پرستار: شوخی کردم بابا ! رفته دستشویی الان میآد





تاريخ : شنبه 24 فروردين 1392برچسب:, | 12:15 قبل از ظهر | نویسنده : امیرعلی و مینا |

 

 پسرها

 

 

 

با ماشین میرن به بانک، پارک میکنن، میرن دم دستگاه عابر بانک 
کارت رو داخل دستگاه میذارن 
کد رمز رو میزنن، مبلغ درخواستی رو وارد میکنن 
پول و کارت رو میگیرن و میرن 


دخترها

با ماشین میرن دم بانک 
در آینه آرایششون رو چک میکنن 
به خودشون عطر میزنن 
احتمالاً موهاشون رو هم چک میکنن 
در پارک کردن ماشین مشکل پیدا میکنن 
در پارک کردن ماشین خیلی مشکل پیدا میکنن 
بالاخره ماشین رو پارک میکنن 
توی کیفشون دنبال کارتشون میگردن 
کارت رو داخل دستگاه میذارن، کارت توسط ماشین پذیرفته نمیشه 
کارت تلفن رو میندازن توی کیفشون 
دنبال کارت عابربانکشون میگردن 
کارت رو وارد دستگاه میکنن 
توی کیفشون دنبال تیکه کاغذی که کد رمز رو روش یاداشت کردن میگردن 
کد رمز رو وارد میکنن 
۲دقیقه قسمت راهنمای دستگاه رو میخونن 
کنسل میکنن 
دوباره کد رمز رو میزنن 
کنسل میکنن 
دوست پسرشون رو صدا میزنن که کد صحیح رو براشون وارد کنه 
مبلغ درخواستی رو میزنن 
دستگاه ارور (خطا) میده 
مبلغ بیشتری رو درخواست میکنن 
دستگاه ارور (خطا) میده 
بیشترین مبلغ ممکن را درخواست میکنن 
انگشتاشون رو برای شانس رو هم میذارن 
پول رو میگیرن 
برمیگردن به ماشین 
آرایششون رو توی آینه عقب چک میکنن 
توی کیفشون دنبال سوئیچ ماشین میگردن 
استارت میزنن 
پنجاه متر میرن جلو 
ماشین رو نگه میدارن 
دوباره برمیگردن جلوی بانک 
از ماشین پیاده میشن 
کارتشون رو از دستگاه عابر بانک بر میدارن. (حواس نمی‌ذاره برای آدم) 
سوار ماشین میشن 
کارت رو پرت میکنن روی صندلی کنار راننده 
آرایششون رو توی آینه چک میکنن 
احتمالاً یه نگاهی هم به موهاشون میندازن 
میندازن تو یه خیابون اشتباه 
برمیگردن 
میندازن توی خیابون درست 
پنج کیلومتر میرن جلو 
( میگم ! چرا اینقدر یواش میره ؟ ) بعد ترمز دستی رو آزاد میکنن





تاريخ : شنبه 24 فروردين 1392برچسب:, | 12:14 قبل از ظهر | نویسنده : امیرعلی و مینا |

 

اگه دخترا نبودن..............اگه پسخرها نبودن.......................

می دانید اگر پسر ها نبودند چی می

 

شد؟

 

1-دیگه کی بود که دخترها مسخرشون کنه و دخترا به چی می خندیدن؟ ؟



۲.دیگه کی بود که بره واسه خونه نون بخره؟



۳. دیگه کی بود که هی شماره بده و منتظر بمونه؟



۴.دیگه کی بود که دخترا تحویلشون نگیرن؟

 

 

۵.دیگه کی واسه دافا کادو بخره؟



۶. دیگه کی بود که اگه یه روز از خونه نزنه بیرون مامان و بابا هی بهش

بگن تا کی مفت خوری میکنی؟



۷.دیگه کی بود که ۲ سال واسه دولت عین خر کار بیمزد کنه و بره سربازی؟



۸. دیگه کیه که عرضه گرفتن دیپلمشم نداشته باشه و هرجا بری خواستگاری با شرمساری بگی سیکله؟

 


۹.دیگه کی بود که جوراباش عین دهنش بد بو باشه؟



۱۰.دیگه کی بود که رقیب بابا باشه یعنی عمرا عزیز بابا بشه؟

 


۱۱. دیگه کی بود که وقتی همه میرن مسافرت مواظب خونه باشه؟



۱2-دیگه کی بود که با دیدن دخترها دست وپایش شل بشود؟


۱3-دیگه کی بود که دخترها خرش کنند؟ 


۱4-دیگه کی بود که دخترها سرشون داد بزنند؟


۱5-دیگه کی بود که ساعت 7صبح مثل کشیکی ها دم در خونه دختر ها

واسته؟(ونگهبانی بده؟)


۱6-دیگه کی بود که داداش دخترها به باد کتکش بگیره؟


۱۷-دیگه کی بود که بابا هر روز عین خر ازش کار بکشه؟


۱۸. دیگه کی مامانا رو دق می داد؟ 


۱۹.دیگه به کی می گفتن اوا خواهر ببخشید برادر ؟ 


۲۰. اگه پسرا نبودن کی شلوار کردی می پوشید بیاد تو کوچه ؟  


۲۱. اگه پسرا نبودن کی مجنون می شد ؟

 

۲۱. اگه پسرا نبودن کی خونه رو می کرد باغ وحش؟ 


۲۲.دیگه تو دانشگاه استاد کیو ضایع می کرد؟ 


۲۳. دیگه کی خالی می بست ؟ 


۲۴.اگه پسرا نبودن کی چرت وپرت می گفت ؟

 

۲۵. اگه پسرا نبودن کی کرم می ریخت ؟ 


۲۶. اگه پسرا نبودن کی ابروهاشو بر می داشت ؟


۲۷. اگه پسرا نبودن کی تو کلاس می رفت گچ می یاورد؟

 

۲۸.اگه پسرا نبودن کی اشغالا رو می ذاشت جلوی در؟

 


۳۰.کی زشت ترین موجود دنیا میشد؟



۳۱. کی نمره تک کلاسو میگرفت؟



۳۲.کی شهریور میومد مدرسه؟

 


۳۳.آخه اگه پسرا نبودن من تو این وبلاگ چی مینوشتم؟



و......

 

حالا اگر دختر ها نبودند چی می شد؟

1-دیگه کی بود که مربا بده بابا ؟


2-دیگه کی بود که پسرها را خمار کنه؟


3-دیگه کی بود که پسر ها سرکار بذاره؟


4_دیگه کی بود که حال پسر ها را بگیره؟


5-دیگه کی بود که عین فرشته مهربون که سر راه پینوکیو سبز شد اونو از

دروغ گویی باز داره؟



۷. دیگه کی بود که تو رو تحمل کنه؟



۸. دیگه کی بود که قشنگ باشه عزیز باشه؟

۹. دیگه کی بود که همیشه بوی خوب بده و پول تو جیبیهاشو عطر بخره؟



۱۰.دیگه کی بود که روز ولینتاین همه ی سرمایتو بری واسش خرج کنی؟



۱۱. دیگه کی لیلی میشد؟



۱۲. دیگه کی پسرا رو تیغ میزد؟(از خودتون یاد گرفتیم)



۱۳. دیگه کی چادر میپوشید عروس میشد؟



۱۴. دیگه کی عید نوروز پسته و فندقای سربسته رو میریخت تو ظرفت؟



۱۵.دیگه کی بود که پسرا دقه به دقه مزاحم و آویزونش باشن؟

وازهمه مهمتر:

۱۶آخه ابله اگه دخترا نبودن دیگه کی بود که جنس

نحس تو رو به دنیا

بیاره؟





تاريخ : شنبه 24 فروردين 1392برچسب:, | 12:12 قبل از ظهر | نویسنده : امیرعلی و مینا |

درود بر دختر نمونه، همسر نمونه،مادر نمونه و در یک کلام«بانو ی یگانه» تمام تاریخ!

« فاطمه» سمبل صبر، اخلاق، وفاست و دارای تمام صفاتی که شایسته ی یک جانشین خدا بر روی زمین است؛

ما به داشتن چنین مادری به خود می بالیم و در سالروز عروجش، سیاه می پوشیم و به سوگش می نشینیم.

پهنه ی قلبمان قلمرو فاطمه و فرزندانش باد!!!





تاريخ : شنبه 24 فروردين 1392برچسب:, | 11:37 قبل از ظهر | نویسنده : امیرعلی و مینا |

خداجون امروز مي خوام يه چيزايي رو بهت بگم كه قبلا نگفتم

خداجون از همه ي اون چيزايي كه ازم گرفتي شكر ميكنم

خداجون همون ابرويي كه ازم رفت

همون احترامي كه همه بهم ميذاشتن و رفت

همون دلي كه تاحالا نشكسته بود و شكست

خدايا شكرت مي كنم

خدايا تو منو از اون بالابالا ها اورديم اين پايين پايينا

ديگه هيچ دوستي برام نمونده ولي بازم شكرت ميكنم

خدايا شكر





تاريخ : شنبه 24 فروردين 1392برچسب:, | 11:36 قبل از ظهر | نویسنده : امیرعلی و مینا |
صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد
  • خسوف
  • ما استواریم