همینجوری!

سلام

چی میگی کامیار؟؟؟

واقعنا کسی فهمید کامیار مشکلش چیه؟؟!!!

من نتم قظع بود وگرنه خودم میومدم

بچه ها دقت کردید چقد ترمای اول دانشگاه پسرا زشتن!!!!(در راستای مطلب عسل جون)!

+ نوشته شده در  پنجشنبه هفدهم شهریور 1390ساعت 13:22  توسط ♂مهسا♀  |  نظر بدهید

پسرا حرص نخورین....

يكروز يك زن و مرد ماشينشون با هم تصادف نا جوري ميكنه بطوريكه ماشين هردوشون بشدت اسيب ميبينه

ولي هر دوشون به طرز شگفت انگيزي جون سالم بدر ميبرن.

وقتي هر دوشون از ماشينشون كه حالا به اهن قراضه اي تبديل شده بود بيرون ميان راننده ي خانم بر ميگرده

ميگه:اه چه جالب شما مرد هستيد ببينيد چه بروز ماشينامون اومده!همه چيز داغون شده ولي ما سالم

هستيم! اين بايد يه نشونه اي از طرف خدا باشه كه اينطوري با صلح و صفا اغاز كنيم!

مرد با هيجان پاسخ ميده:اوه بله كاملا با شما موافقم اين بايد يه نشونه اي از طرف خدا باشه

بعد اون خانم زيبا ادامه ميده :ببين يك معجزه ي ديگه! ماشين من كاملا داغون شده ولي اين شيشه مشروب

سالمه مطمئنا خدا خواسته كه اين شيشه ي مشروب سالم بمونه تا ما اين تصادف خوش يمن كه ميتونه

شروع جريانات خيلي جالبي باشه رو جشن بگيريم

وبعد خانم زيبا با لوندي بطري رو به مرد ميده.....

مرد سرش رو به علامت تصديق تكان ميده و درب بطري رو باز ميكنه و نصف شيشه مشروب رو مينوشه و بطري رو

برميگردونه به زن

زن درب بطري رو ميبنده و شيشه رو برميگردونه به مرد.

مرد ميگه شما نمينوشيد؟

زن لبخند شيطنت اميزي ميزنه و در جواب ميگه:

نه عزيزم،فكر ميكنم الان بهتره منتظر پليس باشيم



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : پنج شنبه 29 فروردين 1392برچسب:, | 5:58 بعد از ظهر | نویسنده : امیرعلی و مینا |
  • خسوف
  • ما استواریم